کمتر کسی خنده او را دیده است. در محیط کار هرگز. مگر این که مهمان او باشی و بداند برای انجام یک کار اداری از او وقت ملاقات نگرفتهای. در عین حال خیلی حال و حوصله حرف زدن ندارد. به خصوص این روزها که به نظر میرسد تحت بیشترین فشارها قرار دارد.برای من و شما اگر انتخابات نهم به پایان رسیده و یادمان نیست آن روزها چه گرایشی داشتیم، اما برای «چریکپیر» هنوز این پرونده بسته نشده است.
در انتخابات نهم، او به صراحت از «اکبر هاشمی رفسنجانی» حمایت کرد و اکنون با حمایت مستقیم او است که همچنان رئیس بزرگترین دانشگاه غیردولتی جهان باقیمانده است. به نظر میرسد جناح پیروز در انتخابات، اشتیاق زیادی برای کنار گذاشتن او دارد اما «عبدا... جاسبی» میگوید: تا زمانی که آنها (هیأت امنا) بخواهند در این دانشگاه خدمت خواهم کرد.اکبر هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی، برجستهترین اعضای هیأتامنای دانشگاه آزاد هستند و به نظر نمیرسد آنها قصد داشته باشند تغییری در مدیریت 23 ساله «عبدا... جاسبی» ایجاد کنند.مردی که از 23 سال پیش بر مسند ریاست دانشگاه آزاد اسلامی تکیه زده است، هنوز از تکاپو نیافتاده و طرحهای تازهای هم برای توسعه دانشگاه آزاد، تدوین کرده است.قرار گفتوگوی ما بعدازظهر یک پنجشنبه، در دفتر او واقع در خیابان پاسداران هماهنگ میشود. بعد از 40 دقیقه تاخیر ما را به حضور میپذیرد. «جاسبی» خسته است و بسیار کمحوصله. مجبورم برای شکستن یخ او از خطوط خشن صورتش آغاز کنم. خطوطی که او را بسیار اخمو جلوه میدهد. خودش میگوید: من اخمو نیستم. بعضیها میگویند جاسبی بداخلاق است اما باور کنید این جوری به نظر میرسم.به این ترتیب یخ مصاحبه میشکند و «پدرخوانده» دانشگاه آزاد اسلامی حاضر میشود به 65 سؤال پاسخ دهد.
خیلی جدی و اخمو هستید. عبدا... جاسبی دانشگاه آزاد این خصوصیات را دارد یا کلا چنین شخصیتی دارید؟
من اخمو نیستم. بعضیها میگویند جاسبی بداخلاق است و اخمو. اما باور کنید این جوری به نظر میرسم.
خطوط صورتتان خیلی این احساس را القا میکند که شما اخمو هستید.
من در کارهایم جدی هستم. در هیچ کاری با کسی شوخی ندارم. در مورد این که من کی هستم، شما میتوانید از نزدیکانم این را بپرسید.
«جاسبی» به چه کتابی علاقه دارد؟
من در زندگی خودم به کتابهای رشته تخصصی خودم قطعا علاقهمند هستم. کتابهای سیاسی هم جزو جداییناپذیر مطالعات روزانه من است.اصولا به سیاست علاقه زیادی دارم و کتابهای اسلامی، تاریخی و ادبی را هم میخوانم.
آخرین کتابی که در حوزه سیاست خواندهاید؟
مرتب کتابهایی هستند که میخوانمشان. اسمها یادم نمیماند اما با خواندن کتاب، به خواب میروم. در ضمن به خواندن روزنامه و شنیدن اخبار هم علاقه زیادی دارم. آخرین کتابی که خواندهام مصائب امپراتوری نام دارد.
جاسبی باید مذهبی و انقلابی متعصبی باشد؟
بله. قطعا. در زمینه مسایل مذهبی، دائما در حال مطالعه هستم. کتابی که همیشه کنار دست من است، یا باید مذهبی باشد، یا سیاسی و یا مدیریت.
شعر و ادبیات چی؟
بله. همیشه به ادبیات و شعر هم علاقه داشتهام. برای این که فکر نکنید، جاسبی خیلی اخمو و بداخلاق است، باید بگویم که گاهی اوقات شعر هم میگویم.
ورزش چی؟
ورزش هم میکنم. به صورت منظم نه. اما به شنا و پیادهروی علاقه زیادی دارم.
کجا به دنیا آمدهاید؟ کودکیهای «عبدا... جاسبی» را به یاد دارید؟
نام اصلی من <عبدا... جعفر علی جاسبی> است. در چهارم آذر 1323 به دنیا آمدهام. بچه تهران هستم. بچگی من در حوالی امامزاده یحیی و سرچشمه و مدرسه اعتضاد سپری شد. بعدها به هنرستان تهران راه یافتم و دیپلم صنایع گرفتم.دوران دانشجویی من هم مثل همه دانشجوهای رشته مهندسی گذشت اما من موفق شدم مدال درجه اول فرهنگ را بگیرم.
بعدها در دانشکده علم و صنعت به تدریس مشغول شدم اما مدتی بعد، دولت من را برای سربازی فراخواند. فکر میکنم تابستان سال 1346 بود که با دوستان دیگری مثل شهید عباسپور و شهید باکری در پادگان فرحآباد آشنا شدم. در سال 1351 ازدواج کردم و همان سال برای ادامه تحصیل به انگلستان رفتم. مدرک لیسانس من مدیریت صنعتی است و مدرک دکترای من مدیریت تولید و تکنولوژی هر دو را از "آستون" گرفتهام.
شما سیاسی هم بودهاید؟
از جوانی وارد مسائل سیاسی شدم و از سال 45 به بعد به صورت حرفهای وارد کارهای تشکیلاتی شدم.ازهمان دورهای که گفتم در پادگان فرحآباد با شهید عباسپور و شهید باکری آشنا شدم، فعالیتهای سیاسی ما هم اوج گرفته بود.البته در دوران دبیرستان با دوستانم گروهی تشکیل دادیم که اوج فعالیت آن دیدار با امام خمینی(ره) بود.ما بعدها با شهید قاربپرست، شهید کلاهدوز و شهید آیت، تشکیلاتی زیرزمینی و مخفی راه انداختیم. این گروه برای تامین هزینههای مبارزاتی، شرکتی تاسیس کرد که <شرکت سهامی قائمیان> نام داشت و همین شرکت باعث شد که من با شهید اسلامی، شهید بهشتی، آقای هرندی و مرحوم شاهچراغی آشنا شوم.میدانید که همه این دوستان، آن زمان عضو موتلفه اسلامی بودند. فعالیتهای ما ادامه داشت تا این که انقلاب به پیروزی رسید.
و به همین ترتیب وارد مناسبات دولت اسلامی بعد از پیروزی انقلاب شدید؟
بله. در سال 58 به عنوان مشاور وزیر کشور کارم را آغاز کردم.همان سال به سمت معاونت نخستوزیری در امور طرحها و برنامهها انتخاب شدم و یک سال بعد هم دانشگاه آزاد را پایهگذاری کردم.
ظاهرا رسیدیم به اصل موضوع. این دانشگاه آزاد چطوری راه افتاد؟ ایدهاش مال کی بود؟
ایدهاش مال خود من بود. این ایده را اول با آقای هاشمی (رفسنجانی) مطرح کردم. سال 1361 بود. ما احساس میکردیم که حجم داوطلبان ورود به دانشگاه در حال افزایش است. دانشگاههای دولتی هم ظرفیت لازم را ندارند. به آقای هاشمی گفتم که بد نیست ما دانشگاهی داشته باشیم که زیرنظر دولت باشد اما از دولت بودجه نگیرد و کمی هم منعطفتر از دانشگاههای دولتی عمل کند.ایشان (هاشمی رفسنجانی) گفت: هر چه زودتر اساسنامهای تهیه کنید. ما هم یک اساسنامه موقت نوشتیم و ایشان تایید کرد.
به جز هاشمی رفسنجانی، آیا افراد دیگری هم در جریان کار قرار داشتند؟
دوستان ما در جامعه اسلامی دانشگاهیان و افراد دیگری مثل دکتر زارع هم بودند.بعد قرار شد یک هیأت موسس هم تعیین شود که آقای خامنهای که آن زمان رئیس جمهوری بودند، آقای هاشمی، مهندس میرحسین موسوی، مرحوم حاج احمد خمینی و من جزو این هیأت بودیم.
بعدها که خواستیم اساسنامه را در شوای عالی انقلاب تصویب کنیم، آقای موسوی اردبیلی هم به جمع هیأت موسسین پیوست.
و شما کار را تا جایی دنبال کردید که دانشگاه آزاد تبدیل شد به یک سازمان عریض و طویل با 300 شعبه در شهرهای مختلف.
بله. دانشگاه آزاد، خیلی بزرگ شد و جای خودش را باز کرد.
سیاست بزرگشدن دانشگاه و توسعه آن، از همان ابتدا در دستور کار بود یا بعدها ضرورت و نیاز، باعث به وجود آمدن آن شد؟
از همان ابتدا قرار بر این شد که کار را بزرگ و سطح بالا ببینیم. البته بعد از جنگ متوجه شدیم که برای استفاده از خدمات آموزشی، تقاضا به اوج رسیده است. به همین دلیل، تصمیم به توسعه بیشتر دانشگاه گرفتیم.
جملهای را به شما نسبت میدهند که ظاهرا مبنای توسعه فیزیکی دانشگاه آزاد بوده است. شما ظاهرا سالها پیش گفتهاید که هر کجا ژاندارمری پاسگاه دارد باید یک دانشگاه آزاد هم تاسیس کرد. درست میگویند؟
اولینبار است که این جمله را میشنوم (میخندد) حتما شوخی کردهاند. نمیدانم شما چه موضعی نسبت به توسعه دانشگاه آزاد دارید اما واقعا توسعه دانشگاه در کشور، بد است؟
نه. منظور من هم این نیست. میخواهم بدانم مبنا و الگوی توسعه دانشگاه آزاد را چگونه تهیه کردید؟
همه الگوها را خودم تهیه کردهام. این روند حاصل سالها تلاشی است که ما در دانشگاه آزاد متحمل شدهایم.
شاید به همین دلیل است که گفته میشود توسعه دانشگاه ناشی از شخصیت شما است که دوست دارید دایره حاکمیت خودتان را هر روز توسعه دهید.
این سؤال کمی بیانصافی است. یعنی این که هدف من از توسعه دانشگاه به خاطر خودم است. نه اینگونه هم نیست. مگر از عبدا... جاسبی چه شخصیتی در جامعه ساخته و پرداخته شده است که باید در مورد او اینگونه قضاوت شود؟
من از شما عذر میخواهم. فقط یک سؤال بود. اگر میشود راجع به الگوی توسعه دانشگاه توضیح دهید.
من درس مدیریت خواندهام. دانشگاه آزاد را هم مانند خانواده خودم و فرزند خودم دوست دارم. همیشه دوست داشتهام همه چیزهای خوب، در دسترس همه مردم قرار داشته باشد. خودم روی الگوی توسعه دانشگاه کار کردهام. ما الان 300 واحد و مرکز دانشگاهی در کل کشور داریم. البته اول که در حال نوشتن الگوی دانشگاه بودیم، فکر نمیکردیم که روزی در همه جای کشور شعبه داشته باشیم.
در مورد منطقهبندی و الگوی تقسیم و توزیع دانشگاهها بگویید.
اول یک سازمان مرکزی داشتیم با تعدادی واحد دانشگاهی. بعد که توسعه پیدا کرد، بحث منطقهبندی مطرح شد. 11 منطقه داریم. همه واحدها عضو یکی از این مناطق هستند که مناطق هم زیرنظر سازمان مرکزی فعالیت میکنند. یکی از کارهای جدید ما سپردن اختیارات بیشتر به مدیریت مناطق است. در الگوی جدید، سعی خواهیم کرد به سازمان مرکزی اختیاراتی شامل سیاستگذاری و نظارت بدهیم و به واحدها هم اختیار اجرا.
یک سیستم انگلیسی. در حالی که قبلا خیلی دیوانسالارانه اداره میشد.
ربطی به انگلیس و جاهای دیگر ندارد. اصلا در انگلستان چنین دانشگاهی وجود ندارد که ما الگوی مدیریتمان را از آن برداریم.
پس نمونه دانشگاه آزاد را در کدام کشور میشود پیدا کرد؟
در هیچ کجای دنیا. دانشگاه آزاد برگرفته از تفکرات خود من است و نوعی سیستم که با فرهنگ و آداب خود ما، طراحی شده است.
این سیستم که شما آن را زاییده تفکرات خود میدانید، خیلی فردمحور است.
چرا این برداشت را میکنید؟
در اتاق انتظار دفتر شما دانشجویی از ماهشهر آمده بود که ظاهرا یکی از پاهایش آسیبدیده بود. از دفتر شما وقت میخواست که درخواست انتقال کند. یعنی واحد ماهشهر نمیتواند و یا اختیار ندارد که به تقاضای او پاسخ دهد؟
این فقط مختص دانشگاه آزاد نیست. در همه ادارات و سازمانها اینگونه مشکلات وجود دارد. ما سعی کردهایم که امورات دانشگاه خیلی متمرکز نباشد. مثلا شهریه را واحد مرکزی دریافت نمیکند، واحدها خودشان دریافت میکنند و هزینه میکنند. ما فقط نظارت میکنیم و برنامهریزی. در مورد این که گفتید، دانشجویی و یا دانشجویانی به دفتر من مراجعه میکنند تا مشکلشان حل شود، باید بگویم که این رویه فقط در دانشگاه آزاد مرسوم نیست. ما چیزی حدود 2/1میلیون دانشجو و پرسنل داریم. بالاخره اگر یک دانشجو با واحد خودش مشکل پیدا کرد و منطقه هم نتوانست کمکی به او کند، باید کجا برود و بعضیها میآیند همینجا و مشکلشان حل میشود.
آقای دکتر ممنون. آیا اجازه میدهید وارد مباحث مالی دانشگاه شویم؟ میخواستم رقم داراییهای تجدید ارزیابی شده دانشگاه را بگویید.
نمیدانم. اما زیاد است. بستگی به این دارد که بخواهید بفروشید و یا بخرید. اگر بخواهیم همین امکانات و املاک و تجهیزات را بخریم باید میلیاردها تومان هزینه کنیم. ارزش جایگزین املاک و تجهیزات دانشگاه خیلی زیاد است. باور کنید حسابرسی آن خیلی سخت است.
به خاطر همین سختیها است که صورتهای مالی دانشگاه را منتشر نمیکنید؟ شما که چند نشریه و خبرگزاری دارید حتی برای یکبار هم، ترازنامه سود و زیان را منتشر نکردهاید.
صورتهای مالی دانشگاه - هیچ چیز غیرقابل انتشاری ندارد - هیچ چیز را نمیخواهیم مخفی کنیم.
پس چرا انتشار عمومی پیدا نمیکند؟ مثل شرکتهای سهامی. شما به نوعی یکمیلیون و 200هزار سهامدار دارید.
ما سهامدار نداریم و شرکت سهامی عام نیستیم.
این نکته را به خوبی میدانم. منظورم این است که شما از یکمیلیون نفر، شهریه میگیرید و البته خرج خود آنها میکنید، چرا نباید آنها از صورتهای مالی دانشگاه بیاطلاع باشند؟
اول بگذارید این را روشن کنم که در دانشگاه آزاد، هیچکس سهام ندارد. این دانشگاه متعلق به کسی نیست و مال همه مردم است. دریافتیهای دانشگاه هم خرج خود دانشگاه میشود. ما همه حقوقبگیر مردم هستیم.
پس چرا ترازنامه را منتشر نکردهاید؟
ترازنامه و صورتهای مالی دانشگاه همیشه مراحل قانونی خود را طی میکند. هر کس میخواهد بیاید ببینند.
حسابرس شما کیست؟ سازمان حسابرسی؟
نه سازمان حسابرسی نیست. حسابرس ما را هیأت امنا تعیین میکند. آنها خودشان تشکیلات جداگانهای دارند. همه حساب و کتابهای ما موجود است. کسی چیزی را پنهان نکرده است شما هم اگر علاقه دارید، میتوانید حساب و کتابهای ما را ببینید. دانشگاه مال همه مردم است. مال من که نیست.
آقای دکتر، اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید این که میگویید مال همه مردم است، یعنی چه؟
یعنی با پول همین مردم ساخته شده است بنابراین مال همین مردم است.
این حرف شما یعنی اینکه مردم سهامدار این دانشگاه هستند اما هر سال نه سود میگیرند و نه زیان؟
شما دنبال چه چیزی هستید؟ منظور شما را متوجه نمیشوم.
چرا دانشگاه را به یک شرکت سهامی تبدیل نمیکنید؟ با این کار خیلی راحتتر میتوانید از مردم بابت سرمایهگذاریهای جدید پول بگیرید و به آنها سود هم بدهید.
روی این الگو فکر نکردهایم ضرورتی ندیدهایم. ما این اموال را متعلق به مردم میدانیم. دانشگاه آزاد نهاد و سازمانی شده است که دارایی زیادی دارد اما مال همه مردم است. مال عموم ملت.
شما خود را دولتی میدانید؟
نه، چون بودجه از دولت نمیگیریم. اما خصوصی هم نیستیم اموال دانشگاه متعلق به همه مردم است. اگر من که الان رئیس دانشگاه آزاد هستم، بخواهم از این دانشگاه بروم چیزی نباید بیرون ببرم.
ببینید آقای دکتر، منظور بردن و نبردن اموال نیست. دارم سعی میکنم نظر شما را در مورد اینکه دانشگاه آزاد را میشود به یک شرکت سهامی تبدیل کرد و سهامش را به دانشجویانی واگذار کرد که 4 سال مهمان شما هستند، بعد میشود درصدی از سهام را هم در بورس عرضه کرد، آن وقت شما به راحتی میتوانید برای توسعه دانشگاه، از مردم نقدینگی جمع کنید و بعد به آنها سود هم بدهید. حتی میتوانید اوراق مشارکت هم بفروشید؟
گاهی به این روشهافکر میکنیم. اما هنوز به نتیجه نرسیدهایم. ما برای طرحهای توسعهای که داریم نیاز به پول داریم اما نمیتوانیم آن را از طریق فروش سهام به دست بیاوریم. این کار نیاز به اصلاح ساختار و تغییر اساسنامه دارد.
میتوانید اوراق مشارکت بفروشید؟
زمانی که از اوراق مشارکت حرف میزنید، من باز یاد همان شرکت سهامی میافتم که برای حرکت به سوی آن، نیاز به تغییراتی اساسی داریم. دانشگاه آزاد متعلق به هیچ فردی نیست. اوراق بهادار میشود منتشر کرد که در مورد آن فکر کردهایم اما به نتیجهای نرسیدهایم. اوراق مشارکت با اساسنامه ما تطابق ندارد.
دانشگاه آزاد را وارد بورس نخواهید کرد؟
در مورد آن فکر نکردهایم. قابل بررسی است. اما من هنوز به این اعتقاد نرسیدهام که دانشگاه را تبدیل به یک شرکت سهامی کنم.
گردش مالی دانشگاه چقدر است؟
امسال به 600میلیارد تومان خواهد رسید. این پول را میگیریم و آن را خرج میکنیم.
آیا مالیات پرداخت میکنید؟
مالیات تکلیفی میدهیم و پرسنل ما مالیات بردرآمد را پرداخت میکنند. اما خود دانشگاه از مالیات معاف است.
دانشگاه، کار اقتصادی هم میکند؟
نه وارد کار اقتصادی نشدهایم. اما ممکن است که واحد کشاورزی ما مزرعهای داشته باشد که در آن کشت و زرع صورت بگیرد اما این فعالیتها در قالب تاسیس شرکت و انجام کارهای تجاری نیست.
آقای دکتر شما زمانی که در حزب جمهوری اسلامی عضو بودید، پیشنهاد فعالیتهای اقتصادی برای تامین مالی حزب را مطرح کردید، حالا چطور مخالف انجام فعالیتهای اقتصادی در دانشگاه آزاد هستید؟
من اصلا نمیخواهم کار آموزشی را با امور اقتصادی آمیخته کنم. الان که این قدر با احتیاط کار میکنیم، همه چیزمان شفاف است باید برای همه توضیح بدهیم که چه کردهایم و چه خواهیم کرد.
گردش مالی دانشگاه حدود نیم درصد GDP کشور است. رقم قابل توجهی است؟
بله. من دنبال دردسرهای تازه نمیگردم. فعلا که دخل و خرج دانشگاه یکی است و ما با زحمت اموراتمان را میگذرانیم.
فکر نمیکنید خسته شدهاید و جرات انجام کارهای جدید را ندارید؟
هیچگاه از کار خسته نمیشوم و جرات خودم را از دست ندادهام. ما مرتب در حال بازنگری سیستمهای خودمان هستیم. سیستم را اگر بازنگری مداوم نکنیم، قطعا از هم میپاشد. سیستمی که الان داریم، بارها بازنگری شده و به روز شده است. فکر نکنید سیستم قدیمی است و یا جاسبی قدیمی شده است. باور کنید، دانشگاه آزاد الان یکی از بهترین سیستمهای مدیریتی را دارد. الان هم داریم کاری میکنیم که میزان دخالت مرکز را به حداقل ممکن برسانیم. در حال توسعه دانشگاه هستیم و داریم سیاستهای جدیدی تدوین میکنیم.
نظر شما در مورد تشکیل یک دانشگاه کاملا خصوصی چیست، با این فرض که کسان دیگری غیر از شما آن را راهاندازی کنند و این دانشگاه رقیب دانشگاه آزاد باشد.
من شخصا با هر نوع توسعه دانشگاهی چه در بخشهای دولتی و چه غیردولتی کاملا موافقم.
اگر تعدادی از استادان دور هم جمع شوند و یک دانشگاه غیرانتفاعی تشکیل دهند؟
من موافقم، اما باید دید این دانشگاه موفق خواهد بود یا نه. در مورد آن باید تحقیق کرد.
فکر میکنید رونق خواهد داشت؟
نمیشود پیشبینی کرد، چون متاسفانه در ایران هنوز بدنه سیستم دولتی با واگذاری کارها به مردم موافق نیست. اذیت میکند و کارها قطعا پیش نخواهد رفت.
استنباط من این است که شما برای یک موجود متولد نشده که ما فقط حرفش را میزنیم، دارید خط و نشان میکشید.
چه ربطی به من دارد. شما پرسیدید اگر یک دانشگاه توسط بخش خصوصی راه بیافتد تا چه اندازه امکان موفقیت خواهد داشت که من هم معتقدم چون، بدنه دستگاهها و سازمانهای دولتی در ایران، در مقابل خصوصیسازی مقاومت میکنند، شاید نشود خیلی نسبت به موفقیت آن، اطمینان داشت.
اما این که میگویید خصوصیسازی نیست. خصوصیسازی یعنی اینکه مثلا دانشگاه تهران به بخش خصوصی واگذار شود اما منظور من این بود که اگر یک دانشگاه توسط بخش خصوصی ایجاد شود آیا موفق عمل خواهد کرد یا نه.
با این موضوع هیچکس مخالفت ندارد. بارها گفته شده. اما حرف من این است که نظام فعلی آموزش در کشور، در مجموع مخالف ظهور جریانهای جدید است.
شاید بشود موضوع را سادهتر عنوان کرد. اگر به تجربه مدارس غیرانتفاعی نگاه کنیم، میبینم که موفق عمل کردهاند.
نه. مدارس غیرانتفاعی الان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند. مدیران این مدارس انتظار دارند که آموزش و پرورش به آنها کمک کند که اگر این کمک از آنها دریغ نشود میشود روی موفقیت آنها حساب کرد. مثلا اگر دولت به آنها کمک کند، میتوانند همزمان با افزایش کیفیت آموزش، از شهریهها هم کم کنند.
اگر دانشگاهی با مدیریت بخش خصوصی راه افتاد، آیا شما آن را رقیب میدانید و یا اینکه مکمل سیستم آموزش فعلی در کشور؟
هیچ دانشگاهی در ایران، رقیب دانشگاههای دیگر نیست. الان دانشگاههای دولتی با همه ظرفیت، دانشجو میپذیرند. دانشگاه آزاد هم همین طور و اگر یک دانشگاه دیگر هم اضافه شود، باز تغییری نخواهد کرد. چون ما تقاضای زیادی برای ثبتنام در کل دانشگاههای کشور داریم. گذشته از آن، به ارزش جایگزینی دانشگاه آزاد اگر نگاه کنید میبیند که سالها طول میکشد که یک دانشگاه دیگر بتواند در کل کشور پایگاه ایجاد کند.
درست میگویید اما همین پراکندگی الان موجب انتقادهای شدید از دانشگاه آزاد شده است.
چه نوع انتقادهایی.
انتقادهایی که در جریان انتخابات نهم از سوی رئیسجمهور فعلی مطرح شد و مباحثی مثل بومیسازی را در پی داشت.
در این مورد باید یک نکته را یادآوری کنم. وجود دانشگاه در هر شهری و نقطهای موجب رشد و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی آن شهر خواهد شد. گذشته از آن هنوز در نظام آموزش ما، عرضه و تقاضا به تعادل نرسیدهاند. یعنی هنوز تقاضا از عرضه خدمات آموزشعالی بیشتر است.
آیا این دلیل موجهی است برای اینکه شما و یا دولت، در شهرهای مختلف دانشگاه راهاندازی کنید؟
این یکی از دلایل مهمی است که ما به آن اعتقاد داریم. در کشورهای دیگر هم به همین ترتیب عمل کردهاند. مثلا در آمریکا، آنقدر دانشگاه در شهرهای کوچک ایجاد کردهاند که سرانه دانشجو در این کشور، 6500 نفر در مقابل هر 100هزار نفر است. در حالیکه در ایران با وجود این همه دانشگاهی که راهاندازی کردهایم، هنوز سرانه دانشجو به 3هزار نفر در مقابل هر 100هزار نفر نرسیده است. در اروپا هم همین تجربه تکرار شده است. مثلا در انگلیس، افراد ترجیح میدهند دانشجوی دانشگاههای شهرهای کوچک باشند تا دانشجوی دانشگاه لندن. چرا؟ چونکه لندن شهری است با مشکلات فراوان برای زندگی و هزینه کمرشکن، اما شهرهای کوچک این مشکلات را ندارند. بنابراین وظیفه ملی ما است که آموزش عالی را به همه جای کشور ببریم، به همه شهرها و به همه مناطق.
پس باید موافق بومیسازی هم باشید.
بومیسازی سیاست خوبی است و با فرهنگ ما تناسب دارد. از جمله دور شدن دختران جوان دانشجو از خانوادههایشان که معمولا به سختی انجام میگیرد. بنابراین ما بهانههای خوبی برای بومیسازی داریم. اما بومیسازی تا آن جا میتواند مورد قبول واقع شود که به کیفیت تحصیلی ما صدمه نزند.
یعنی چه؟
یعنی باید کاری کنیم که در متن آزمونها سیاست آن پیاده شود وگرنه افراد در دانشگاههایی که سطح پایینتری دارند، قبول میشوند و بعد درخواست انتقال به دانشگاههای بزرگتر را مطرح میکنند.
بحث سطح و کیفیت دانشگاهها را مطرح کردید، شما قطعا معتقدید که سطح آموزش در دانشگاه آزاد استاندارد است اما شاید مردم این دیدگاه را نداشته باشند.
پس چرا در دانشگاه آزاد ثبتنام میکنند.
همان موضوعی که خودتان اشاره کردید. چون کفه تقاضا بر کفه عرضه سنگینی میکند.
در دانشگاه آزاد اسلامی، خیلی از واحدها، از استانداردهای خوبی برخوردار هستند.
جای دوری نمیرویم. به واحدهای تهران سر زدهاید؟ ساختمانهای دانشگاه آزاد بیشتر بهدرد اداراتی مثل ثبت احوال و یا سازمانهای مالیاتی میخورد تا یک فضای آموزشی.
در خود تهران تا حدودی این انتقاد قابل بررسی است. ما با واحدهایی مثل رودهن، شهرری، کرج که خارج از شهر تهران هستند مشکل نداریم، اما قبول دارم که بعضی واحدهای شهر تهران دارای فضای استاندارد آموزشی نیستند اما انصافا به این سؤال شما پاسخ بدهید، کدام سازمان و ارگان دولتی، در تهران از نظر فضا و ساختمان مشکل ندارد؟
حالا که انتقاد را میپذیرید، پس بفرمایید چه کارهایی برای استاندارد کردن فضا انجام دادهاید؟
در تهران کارها خیلی کند پیش میرود. این مشکلات مخصوص تهران است و در جای دیگری دیده نمیشود. در تهران مرکز با وجود همه مشکلات، کارهای خوبی انجام شده است که فکر میکنم، بهمن ماه امسال، شاهد بهرهبرداریهای آن باشیم. در تهران مرکز، تمرکززدایی کردهایم. در تهران شمال، زمین مناسبی با کاربری آموزشی در حکیمیه تهیه شده است. باور کنید تهیه زمین در این منطقه 10 سال زمان برده است. الان در حال طراحی و نقشهکشی هستیم. در تهران جنوب، قصد توسعه واحد بلوار آهنگ را داریم و دنبال این هستیم که زمین و ساختمانهای اطراف آن را بخریم. واحد جنوب یک قطعه زمین از دانشگاه امام حسین خریده که در حال ساخت آن هستیم اما مشکل این زمین این است که در شمال تهران واقع شده و به درد واحد جنوب نمیخورد.
آقای دکتر، بحث کیفیت آموزشی چطور؟ فکر میکنید اعتبار مدارک دانشگاه آزاد در چه سطحی است؟
اول باید به پارامترهای دیگری اشاره کنم و بعد در مورد آن چه مد نظر شماست، صحبت کنم. ببینید الان سرانه دانشجو در کلاسها به طور متوسط 40نفر است اما در بعضی جاها به 50 نفر هم میرسد. شاید برعکس تعداد دانشجوهای یک کلاس به 40 نفر هم نرسد. اگر استاد برجسته ای قصد داشت، کلاسش را در یک سالن آمفی تئاتر با 200 نفر دانشجو برگزار کند، به این اقدام نمیشود گفت، پایین آمدن سطح فضای آموزشی. بحث کیفیت که فقط در فضای آموزشی خلاصه نمیشود. عصر، عصر ایجاد دانشگاههای مجازی است که اصلا نیازی به فضاهای فیزیکی ندارند. ما هم برای دانشگاههای مجازی برنامه داریم. در حال نوشتن ساختار آن هستیم اما این کار سنگینتر از آن است که شما فکرش را میکنید. ما داریم کار را اصولی طراحی میکنیم. این کار را در سال تحصیلی آینده، عملی خواهیم کرد.
تا چه اندازه به اعتبار مدارک دانشگاه آزاد اعتقاد دارید؟
بخش عمدهای از نیروی کار کشور از عرصه مهندسی تا ردههای دیگر را فارغالتحصیلان دانشگاه آزاد تشکیل میدهند. مدارک دانشگاه آزاد معتبر و قانونی است. ما در برخی رشتهها از دانشگاههای دولتی هم بهتر عمل کردهایم.
آقای دکتر یک سؤال دیگر که جهت بحث را تغییر میدهد. آیا قبول دارید دانشگاه آزاد با وجود یکمیلیون دانشجویی که دارد از نظر فعالیتهای سیاسی، مرده و راکد است؟ و این یعنی اینکه شما که سابقه زیادی در سیاست دارید، اجازه نمیدهید دانشجوها فعالیت آزاد سیاسی داشته باشند؟
نه، قبول ندارم. فضای دانشگاه آزاد مرده و راکد نیست. من هم مخالف فعالیتهای صحیح سیاسی دانشجوها نیستم. اما یک طرف حرف شما را تایید میکنم. دانشگاه آزاد سیاسی نیست. ما باشگاه سیاسی نیستیم اما دانشجوها میتوانند کار سیاسی بکنند نه سیاسی کاری. من که ضوابط فعالیتهای سیاسی را نمینویسم. اما اعلام میکنم که دانشجویان دانشگاه آزاد میتوانند در قالب قوانین و ضوابط تعریف شده، کار سیاسی بکنند. قوانین را مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت کشور نوشتهاند و هم من و هم آنها حق داریم مطابق آن فعالیت سیاسی داشته باشیم. من حتی مخالف ایجاد تشکل هم نیستم.
واقعیت این است که دانشگاه آزاد از نظر اجتماعی، بازتر و آزادتر از دانشگاههای دولتی است اما از نظر سیاسی، خیلی بسته است؟
من قبول ندارم. برعکس معتقدم دانشگاه آزاد از نظر سیاسی خیلی آزادتر از دانشگاههای دولتی است. اتفاقا در فضای سیاسی ما تشکلهای زیادی داریم که آزادانه فعالیت میکنند. با گرایشهای مختلف. در انتخابات مختلف، از دل دانشگاه آزاد چندین گروه و تشکل ظهور میکنند که گرایشهای متنوعی دارند. آنها آزادند که از هر کاندیدایی حمایت کنند اما تاکید ما این است که هرگونه فعالیت سیاسی، نباید به خطوط قرمز نظام لطمه وارد کند.
آیا دانشگاه آزاد، دانشجویی دارد که به خاطر فعالیتهای سیاسی به زندان افتاده باشد؟
نه. من چیزی به یاد ندارم. فکر نمیکنم از دانشجویان دانشگاه آزاد کسی در زندان باشد. اگر هم کسی وجود داشته باشد، ممکن است خارج از دانشگاه مرتکب جرمی شده باشد اما در همین زمینه هم بعید میدانم که کسی وجود داشته باشد.
وقتی بیشتر و بیشتر از کار سیاسی در دانشگاه حرف میزنیم، بیاختیار یاد «پدر خواندگی» آقای هاشمی رفسنجانی بر دانشگاه آزاد میافتیم. آیا وی پدر خوانده دانشگاه آزاد است؟
آقای هاشمی همواره از دانشگاه حمایت کرده و برای توسعه آن زحمت کشیده است و این طبیعی است که ایشان پدر معنوی دانشگاه آزاد باشد. ما مدیون آقای هاشمی هستیم.
در انتخابات ریاست جمهوری از چه کسی حمایت کردید؟ آقای هاشمی؟
بله... آقای هاشمی انتخاب اول و آخر ما بود.
آیا در هیأت امنا یا دیگر شخصیتهای فعال در دانشگاه آزاد، چهرههای سیاسی دیگری عضویت دارند؟
هیأت امنای دانشگاه آزاد تشکیل شده است از آقایان هاشمی، موسوی اردبیلی و 4 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاه شامل آقایان زارع، عباسپور، یزدی صمدی و یک نفر دیگر. استاندار تهران و یک نفر از وزارت علوم هم در هیأت امنا عضویت دارند. ببینید کدام یکی از آقایان سیاسیاند و کدام یک سیاسی نیستند. قضاوت با شما.
زمزمههایی در مورد کنار گذاشتن شما شنیده میشود، این زمزمهها به طور قطع از سوی کسانی مطرح میشود که برنده انتخابات شدهاند، آیا قرار است دانشگاه آزاد را ترک کنید؟
من منصوب هیأت امنای دانشگاه آزاد هستم. تا زمانی که آنها بخواهند در این دانشگاه خدمت خواهم کرد و اگر نخواهند در سمت دیگری خدمت خواهم کرد. این سؤال را باید از هیأت امنا بپرسید و البته یادآوری میکنم که استعفا نکردهام.
کریستین امانپور، خبرنگار آمریکایی، گفتوگویی هم با مسعود دهنمکی، مدیرمسئول روزنامه «صبح دوکوهه» داشته که محور اصلی این گفتوگو هم «فقر و فحشا»ست!
در بخشی از این گفتوگو آمده است:
کریستین امانپور: این عکس شما در جبهه است؟
ده نمکی: بله.
کریستین امانپور: آن موقع چند سال داشتید؟
ده نمکی: 16 سال.
کریستین امانپور: آخر چطور شماها را با این سن میفرستادند جبهه؟!
ده نمکی: ما را نمیفرستادند امثال من داوطلب میشدند و کوچکتر از من هم درجبهه بودند.
کریستین امانپور: پس چرا این قدر سرفه میکنید؟
ده نمکی:: این هم سوغات آن موقع است.
کریستین امانپور: اوه شما هم شیمیایی شدید؟
ده نمکی: در جنگ کمتر کسی بینصیب از این سوغات اهدایی شماها به صدام مانده!
کریستین امانپور: من متأسفم!
ده نمکی: قابلی ندارد.
کریستین امانپور: حتماً خوشحال هستید که الان آمریکاییها دشمن اصلی شما، صدام را از بین بردهاند؟
ده نمکی: البته خوشحالتر بودم به جای عراقیها از همان اول آمریکاییها در خاکریز مقابل ما بودند، الان هم آمدهاند تا کار نیمهتمام صدام را تمام کنند البته اگر بتوانند!
کریستین امانپور: من شنیدهام ولی باور نمیکنم آیا راست است که بچههای بسیجی داوطلبانه روی مین میرفتند؟ چرا؟!
ده نمکی: البته ما این چرا وچگونه را هنوز به خوبی برای نسل بعد از خود هم نتوانستیم به خوبی بیان کنیم چه برسد به شما و کلاً دنیا. راستی شما میدانید. مدینه فاضله چیست؟
کریستین امانپور: بله. اتوپیا!
ده نمکی: بله همان او اتوپیا. ما در جبهه مدینه فاضله خودمان را پیدا کرده بودیم. آنها رفتند تا دیگران بمانند. آمریکاییها اگر همین یک نکته را بفهمند، اینطور با ایران برخورد نمیکنند.
گفته میشود، با فرجامخواهی شهرام جزایری عرب و آخرین بررسیهای انجامشده در دیوان عالی کشور، محکومیت این متهم پرونده مفاسد اقتصادی نقض شده و احتمال میرود که وی به زودی آزاد شود.

این جوان که گفته میشد در 27 سالگی وارد فعالیتهای اقتصادی شده، توانسته بود با برقراری ارتباط با شماری از نمایندگان مجلس و چهرههای سیاسی به سرمایه هنگفتی دست پیدا کند. با این حال، عدهای او را تاجری باهوش و هنرمند میدانستند که توانسته با استفاده از گلوگاههای سیستم اقتصادی کشور، این سرمایه کلان را از آن خود کند.
جزایری که جلسات محاکمه علنی وی از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، در افکار عمومی به عنوان ضربالمثل مفاسد اقتصادی شناخته میشد.
وی سرانجام به 27 سال سال زندان محکوم شد و تاکنون چهار سال از محکومیت خود را در زندان اوین گذرانده است. جزایری که در بند 6 اندرزگاه اوین، معروف به «نگین اوین» دوران بازداشت خود را سپری میکرد، برخی هزینهها را در این زندان انجام داد و خریداری تختهای زندانیان، دادن نذری در ایام مذهبی و همچنین برخورد مناسب زندانبانان با او، شرایط مناسبی را برای او در زندان اوین ایجاد کرده بود. وی همچنین از مرخصیهای طویلالمدتی استفاده میکرد که منجر به ایجاد شایعه آزادی موقت او در چند مقطع نیز شد.
برخی اخبار رسیده حاکی از آن است که دیوان عالی کشور، به عنوان مرجع نهایی رسیدگی به دعاوی حقوقی، محکومیت او را نقض کرده است و جزایری احتمالا به زودی آزاد میشود. با این حال مقامات رسمی قضایی این خبر را تایید نکرده اند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ